دفتر خاطرات قنبر غلام امیرالمومنین (ع)

در این کتاب داستان­هایی که درباره قنبر غلام خدمتگزار امیرالمومنین به ما رسیده، جمع آوری شده که 66 خاطره است. در مرحله بعد، این داستان ها به عنوان دفتر خاطرات، از زبان قنبر به صورت متکلم و اول شخص مفرد برگردان شده است، به گونه­ای که گویا داستان­ها را خود قنبر نقل می­کند و لحظات زندگی خویش را برای ما بازگو می نماید. در نگاه دیگر، داستان ها به ترتیب زمانی چینش شده که جهت گیری دفتر خاطرات در آن معنادار شود و حالت روزشمار پیدا کند.
در شیوه ترجمه، اصل داستان و محتوای آن به طول کامل حفظ شده ، و در بعضی از فرازها که نیاز به توضیح بوده جملاتی - بدون تغییر در معنی - اضافه شده است. قنبر را باید  از نگاه های متفاوتی - که در همه آنها حضور پررنگی داشته - نگریست. به نقل از نویسنده، انگیزه تدوین کتاب حاضر نیز از همین جا آغاز شده است، که با حضور در متن زندگی او ابعاد مختلف شخصیتش را بیابیم و بدون نیاز به تحلیل اصل وقایع را مطالعه کنیم.

در بخشی از کتاب به نام «مردم پست» می‌خوانیم:

پس از پیروزی مولایم در جنگ جمل وارد شهر بصره شدیم. همراه حضرت در کوچه‌ها قدم می‌زدیم که جمعیت بسیاری را در مکانی دیدیم؛ خاطره‌ای که از سخن مولایم درباره آنان درس گرفتم.
امیرالمومنین‌ فرمود: «ای قنبر، اینان چرا گرد هم آمده‌اند»؟ من رفتم و نگاهی کرده و خبر آوردم: بر مردی حد جاری می‌کنند و اینان ایستاده می‌نگرند. حضرت به سوی آنها نگریست و فرمود:
مبارک مباد صورت‌هایی که در هیچ جا دیده نمی‌شوند مگر آنکه خبر بدی باشد. اینان پست ترین مردمند!
اینچنین روزهایم می‌گذشت؛ با یادآوری لحظه‌هایی که هر کدام دریایی از معرفت برایم به ارمغان می‌آورد. لحظه‌هایی که پس از مولایم علی‌ هرگز مانند آن را نیافته و نخواهم یافت.